شهید احمد مشلب

ساخت وبلاگ

بسم الله

بیوگرافی شهیـد مدافع حرم

اَحــمد مُحمّد مَشلَب  معروف به شهید BMW سوار لبنانی متولد ۳۱ آگوست سال ۱۹۹۵ و در محله السرای شهر نبطیه لبنان دیده به جهان گشود

احمد از همان دوران کودکی در این شهر رشد کرد و در راه اهل بیت تلاش و کوشش میکرد، او یکی از بهترین دانش آموزان هنرستان امجاد بود و از آنجا فارغ التحصیل شد  و دیپلم (تکنولوژی اطلاعات) گرفت 

شهید احمد مشلب  رتبه ۷ در لبنان  دررشته تحصیلی اش که تکنولوژی اطلاعات(انفورماتیک it) بود شد اما سه روز قبل از اینکه به دانشگاه برود  در سوریه بود و شهید شد

احمد ارادت خاصی به ائمه اطهار داشت و دفاع از حریم اهل بیت رو وظیفه میدونست همزمان با اعزام مدافعان حرم از لشکر حزب الله برای دفاع از حریم آل الله به سوریه رفت در آنجا با عشق و علاقه ای که به عمه ی سادات داشت جانانه میجنگید تا اینکه در یکی از درگیری ها  درسوریه از ناحیه دست مجروح شد که منجر به از کار افتادن انگشت کوچک دست راست شد و برای مدوا به بیمارستان نبطیه لبنان انتقال داده شد اما عطش احمد برای شهادت بسیار بود و دوباره همراه سایر رزمنده های حزب الله به سوریه رفت، سرانجام در ۲۹ فوریه ۲۰۱۶ در منطقه الصوامع ادلب (سوریه) در درگیری با تکفیری ها و عملیات براثر برخورد بمب هاون 60 و اصابت ترکش های زیاد الخصوص به سر , و پا (قطع تاندون و اعصاب پا) و دیگر اعضای بدن فالفور به درجه رفیع  شهادت نائل گشت.

احمد وقتی سوریه بود با دوستانش عهد بسته بودند بعد از جنگ با هم به کربلا و مشهد بروند و به دوستاش میگفت آرزویی جز “شهادت” ندارم یک هفته بعد از این حرف ها شهید شد

شهید مشلب بخاطر ارادت و علاقه خاصی که به امام رضا (ع) داشت لقب جهادی غـریب طــوس را برای خود انتخاب کرد

به گفته ی مادر شهید:

” احمد ذهب الى ایران مرة واحدة وزوار الامام الرضا ع سنة ۲۰۱۲”

 احمد سال 2012 یک بار به ایران آمده و به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد

پدر  او مــحمد مشلب یکی از تاجران لبنانی است و مادرش سیده سلام بدر الدین است

مادر شهید مشلب بااینکه  احمد پسرش بود او را هم بازی و دوست دوران جوانی اش میدانست و با عشق مادرانه در تربیت احمد تلاش کرد و برای رفتن احمد همانند مادران سایر شهدا عاشقانه فرزندش را راهی کرد

احمد هر ساله در روز مادر برایش هدیه میگرفت اما به گفته مادرش احمد امسال نه طلا و نه نقره داد بلکه با شهادتش باعث شد در برابر مولایم امام حسین رو سفید شوم

در مراسم یادبود شهید احمد مشلب که در ایران برگزار شد مادر شهید گفت: وقتی حضرت زینب سلام الله علیها در خطر باشد وقتی امام زمان علیه السلام در خطر باشد من چرا فرزندم را نمی فرستادم، پسر من باید یکی از زمینه سازان دولت حضرت مهدی (عج) بود 

احمد با وجود داشتن ثروت  و مال دنیا احتیاجی به پول نداشت در صورتی که خیلیها میگویند مدافعان حرم برای پول میروند، آیا این شهید BMWسوار هم برای پول رفت کسی که از لحاظ ثروت و مال چیزی کم نداشت

آرامگاه این شهید والا مقام در روضة الشهدا شهر نبطیه لبنان است

وصیت نامه شهید احمد مشلب


رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی
صَدَقَ اللّهُ العَلِیُ العَظیمِ

سلام بر اباعبدالله ، مظلوم کربلا و رحمت خداوند و برکاتش بر او باد .
سلام بر حضرت زینب (سلام الله علیها) ، سلام بر برادرش حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) .
سلام بر امام مهدی صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) .
با آرزوی تعجیل در فرجش و درود بر نائب برحقّ صاحب الزّمان امام خامنه ای و درود بر روح امام راحل بنیان گذار جمهوری اسلامی.
و درود بر مرد مقاومت و استقامت سیّد حسن نصراللّه و درود و رحمت خدا بر او باد.
قطعاً شهادت، گل رُز زیبایی است که هنگامی که فکرمان به آن نزدیک می شود،آرزوی شهادت را مشاهده می کنیم. آرزو داریم بوی خدا را استنشاق کنیم و هنگامی که رایحه ی الهی را استنشاق کردیم، صفات روحمان به جهان جاودانگی تراشیده می شود و این می تواند یک آغاز باشد.
بسیاری از ما از آن ها درس شهادت را فراگرفته ایم، سعی کردند شهادت را برای ما تجّسم کنند و بسیاری آرزوی شهادت می کنند و منتظر آن هستند.

ای برادرانم! ای مجاهدان در راه خدا !

باید هرکدام از شما عنصر فعّالی باشید تا پایان زندگی اش شهادت باشد و به خدا نمی شود پایان زندگی جز شهادت باشد .
دنیا را همه می توانند تصاحب کنند، ولی آخرت را فقط با اعمال نیک می توان تصاحب کرد.
می گویند که من این مسیر جهاد را طی کردم که خیلی ها فکر می کنند سخت است، ولی اگر از دید خدایی بودن به آن بنگری جز آسانی در آن نمی بینی. این راه ادامه ی مسیر کربلا است و ادامه می دهیم این راه را و در این مسیر گام برخواهم داشت.

برای مادرم که خون رگ هایم از اوست و به تو هدیه می کنم دعایی همرا با لبخند برای پروردگارم.

مادرم:

آیا می توان لحظه ای بهتر از شهادت به دست آورد، ای نور چشمانم ، ای مهربان. ای اوّلین کلمه ای که از زبانم خارج شد. ای اوّلین آموزگار مکتب شهادت، ای کسی که در زمین با دستانش تکان خوردم. ای کسی که مرا بزرگ کرد تا مردی از مردان صاحب الزمان باشم. گرم ترین سلام ها به تو ای زن صبور. ای کسی که بیشتر از من پرسیدی از راه شهادت و در این راه کربلایی تأکید داری . تمسّک جوی به قرآن و اهل بیت. مرا در دعایت فرا موش نکن که دعای تو مستجاب می شود و امید دارم که تو را در مقابل حضرت فاطمه سلام الله علیها سرور زنان جهان رو سفید کنم.
خبر شهادتم خبر آسانی نیست برای تو ، ولی توکّل برخدا، دیدار ما در بهشت، در کنار حضرت زینب (سلام الله علیها) و اهل بیت.
ای مادرم صحبت با تو خیلی خوب است، ولی وقت تنگ است. مرا ببخش و از تقصیراتم بگذر.
مادرم دوستت دارم و تو خسته شدی و زحمت کشیدی تا مرا بزرگ کردی و می خواهم به تو بگویم: مثل حضرت زینب صبر کن . مثل ام البنین که چهار پسر تقدیم کرد و صبور ماند و برای پسرانش ناراحت نشد و برای امام حسین ناراحت شد و تو یک پسر تقدیم کرده ای و هنوز پسران بیشتری باید تقدیم کنی و صبور باشی و قطعاً تو باید صبور و مؤمن باشی، چون تو ما را در این خط بزرگ کردی و چیزعجیبی برای تو نخواهد بود که پسرت شهید بشود. تو بودی که برای شهید شدنم دعا کردی و مرا برای آن تربیت کردی. پس صبور و مؤمن باش، برایم دعا کن و همچنین مرا ببخش .
این چنین نیست که بخواهم به تو بگویم دوری سخت است. ولی دو باره هم دیگر را ملاقات می کنیم در بهشت . از من راضی باش و مرا ببخش و….نمی دانم دیگر چه بگویم. می خواهم تو هم مثل مادر دیگر شهدا، صبور باشی و سرت را بالا بگیری که پسرت شهید شده. قطعاً خود مادرم هم می داند قلب پسر به مادرش نزدیک است و برای هم قلبشان تحت تأثیر قرار می گیرد، همه چیز بین مادر و فرزند جداست. او هر چقدر مرا دوست دارد، من هم بیشتر دوستش دارم که مرا از بچّگی بزرگ کرد و به اینجا رسید و قطعاً خداوند پاداش این زحمت را به او خواهد داد و نمیدانم چطور خواهدشد وقتی در منطقه کوچک و بزرگ بگویند:پسرت شهید شده…چگونه گریه خواهد کرد.

دوستت دارم.

پدر عزیزم:

سلام بر تو ای مرد راستگو! ای رفیق! ای کسی که عشق به اهل بیت را به من یاد دادی. از تو ممنونم؛ زیرا تو بودی که این راه را به من نشان دادی. پدر از تو طلب بخشش می کنم اگر زمانی برای تو کم گذاشتم، اگر روزی به تو بد کردم ، پدر مرا ببخش.

به پدرم بگویید درست است که من از تو دورم و تو از من دور هستی و فقط با تلفن با هم در ارتباط هستیم، ولی دل هایمان نزدیک است. تو خود می دانی چگونه است و ما همیشه به هم فکر می کنیم، درست است که بین ما دوری است، ولی من تو را خیلی دوست دارم. خیلی برای من عزیز هستی، مرا ببخش ، برایم دعا کن که مطمئناً تو صبور خواهی بود؛ زیرا تو هنگامی این مسیر را پیمودی که هیچ کس در این مسیر گام نگذاشته بود و تو متوقف نشدی و باید من هم، راه تو را ادامه می دادم و کار تو را تمام می کردم.

مرا ببخش و برایم دعا کن.

علی الهادی ای برادر عزیزم :

چه سخت است زندگی به دور از تو. من با انتخاب خودم این راه را انتخاب کردم که در نزدیکی خدا باشم و ترک می کنم این دنیای فانی را پس از رفتن و نبودنم ناراحت نباش؛ زیرا شهدا زنده هستند و در نزد خدا روزی داده می شوند.من منتظر تو هستم و مشتاق دیدنت هستم و تو را به ادامه ی راه جهاد و شهادت وصیت می کنم.
برادر مرا ببخش اگر به تو بد کردم و مرا از دعای خیرت فرا موش نکن. ای برادرم علی الهادی ! تو را به مادرمان وصیت می کنم که او امانتی است در نزد تو، تو در خوشنود نگه داشتنش حریص باش. از تو طلب بخشش دارم و سلام برتو.

عموی عزیزم! 

گرم ترین سلام بر تو باد ای مرد گران بها. مرا در دعایت یاد کن و مرا ببخش اگر روزی به تو بدکردم و من مادرم،خواهرم و برادرم را به تو می سپارم و همه ی شما را به خدا می سپارم ، مواظبشان باش و مرا ببخش . عموجان می خواهم به تو بگویم که خدا پاداش تو را بدهد؛ زیرا تو در تربیت من کمک کردی و حالا، برادر کوچکم را، خواهرم که مطمئناً می خواهم از او حمایت کنی و مواظبش باشی؛ زیرا که او دختر توست.

خواهرم دوستت دارم.

درست است ما هر دو به هم وابسته ایم . مواظب خودت باش و در خطّ اهل بیت باش. مواظب دین و نماز و حجاب و مادر خود باش. درهمه ی این امور مراقب باش و بدان تو را دوست دارم.

برادرانم!

سلام بر شما ای برادران ، مرا ببخشید و دعا کنید و صبر کنید و بدانید که دنیا فانی است و من در کنار پروردگار هستم.

به جوانان توصیه می کنم که

نماز خود را در اول وقت بخوانید. قرآن بخوانید؛ زیرا که بسیار مهم است؛ قرآن بخوانید و مواظب نماز و دین خود باشید. محرّم و عاشو را را زنده نگه دارید؛ که بسیار مهم است حتّی شده روزی یک بار؛ زیرا بسیار مهم است.مواظب خود باشید و ما را دعا کنید.

الان همه ی رابطه ها در مبایل است و رابط بین دختر و پسر بسیار زیاد شده است.عجیب است که این ها از کجا می آید؟؟؟؟

همه می دانند که من از موبایل و فیس بوک استفاده می کنم، همه ی مردم مرا می شناسند که در فیس بوک از نکته های طنز و عکس استفاده می کنم، ولی هیچ گاه اموری که در حال وقوع است برای من رخ نمی دهد، من هم مثل جوان های دیگر هستم و من هم جوان هستم و فیس بوک و همه ی چیزهای دیگر را دارم و از اغلب برنامه های اجتماعی و دنیای مجازی استفاده می کنم.

حضرت صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ، خدا به شما صبر دهد؛

زیرا او منتظر ماست، نه این که ما منتظر او باشیم. هنگامی می شود گفت منتظریم، که خود را اصلاح کنیم ،ولی اگر خود را اصلاح نکنیم، هیچ گاه ظهور نخواهد کرد.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
از تقصیر های بر گردنم گریه می کنم و سؤالی که در قبر قرار است از من پرسیده شود.

اگر از من در قبر پرسیده شود که تو برای جبهه و این راه چه کرده ای؟
چه می خواهی جواب بدهی ؟
می گویی که می توانستم در این راه گام بردارم.
می توانستی؟چرانرفتی؟
باید بیدار شد…
می توانی و نمی آیی؟
من خواب بودم و بیدار شدم………..
اکنون جهاد کردم و به جبه آمدم؛
زیرا از تو سؤال می شود که چه می کنی و چه کرده ای برای این راه؟؟؟
این راهی است که امام حسین و اهل بیت (علیهم السلام) و یارانش برای آن شهید شدند.
ما الان داریم آن را ادامه می دهیم، ولی مردمی را می بینیم که به این راه ایمان ندارند.
واقعاً چطور می شود؟؟؟ می گویند اینها چگونه می روند؟؟؟
این راه امام حسین است و او به خاطر ما و دین و ناموسمان شهید شد.
الان جوانان به جبهه می آیند و می جنگند و برای دین و ناموسشان شهید می شوند.

می خواهم با عناصر حزب الله سخن بگویم……

این که پیرو ولی و بزرگان باشید. من از کودکی در این راه بوده ام و شاید برخی اوقات به دلیل شغل نتوانستم حضور داشته باشم، ولی این راه و افراد و عناصرش زمینه ساز ظهور صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) هستند و راهی که در پیش داریم راهیست در مسیر خدا و با شهادت به خدا خواهیم رسید.

خدا به شما عافیت بدهد

این آخرین دعا است: خدا را شکر می کنم.

خداوند من و شما را از مجاهدین در راهش و عمل کنندگان به وعده و از جمله ی شهدا قرار دهد و بدن هایمان غرق در خون به سوی دنیای دیگر و اباعبدلله برود

والسلام و علیکم و رحمه اله و برکاته


توصیه های شهید احمد مشلب به دختران


اینکه مواظب حجاب خود باشید که این مهم ترین چیز است.
در اجتماع ما کسی به فکر رعایت حجاب و اخلاق نیست، ولی شما به وفکر باشید و زینبی برخورد کنید .
سه چهارم دختران در حال حاظر حجابشان حجاب نیست و چیزهایی که می پوشند، واقعاً حجاب نیست. ممکن است عبا {چادر }بپوشند، ولی عبایشان دارای مد و برق است که من برای اوّلین بار است که می بینم و حجابشان حجاب نیست .

داریم به سراغ بدعت ها می رویم.یا حجاب می پوشیم ، ولی بدن نما .

یا حجاب دارد ولی به مردان نگاه می کند. باید چشم خود را به زمین بدوزد و احترام عبایی {چادر} را که بر سر دارد نگه دارد.

ما باید از فاطمه زهرا سلام الله علیها الگو بگیریم.

حضرت زینب سلام الله علیها به گونه ای بود که غیر از حضرت علی (علیه السلام) کسی او را نمی دید.

الان حجاب بر سر دارد ، ولی همراه با مدل های جدید ، یا صورت آرایش کرده است.

کتابی درباره ی شهید احمد مشلب


کتاب ملاقات در ملکوت درباره ی شهید احمد مشلب است و نویسنده این کتاب آقای مهدی گودرزی است.

 

...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahlparvaz بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 20:52